سیستم سازی کسب و کار چیست؟
وقتی از سیستمسازی در کسبوکار صحبت میکنیم، منظورمان ساختن یک ساختار منسجم و یکپارچه است که تمام اجزای کسبوکار، مثل دندههای یک چرخدنده، هماهنگ و بدون وابستگی مستقیم به شما (بهعنوان مدیر یا مالک) کار کنند.
سیستم یعنی نظم، تکرارپذیری و استقلال عملکرد.
به زبان ساده: اگر امروز در محل کار حاضر نباشید، اما کارها همچنان درست و سر موقع انجام شود، یعنی بخشی از سیستمسازی در کسبوکار شما اجرا شده است.
چرا سیستمسازی برای رشد کسبوکار حیاتی است؟
سیستمسازی به شما کمک میکند:
- کسبوکارتان را مقیاسپذیر کنید (یعنی آن را بزرگتر کنید، بدون اینکه لزوماً خودتان بیشتر کار کنید).
- در زمان، هزینه و انرژی صرفهجویی کنید.
- وابستگی به افراد خاص را کاهش دهید (اگر یک نیرو رفت، سیستم زمین نخورد).
- در مسیر رشد، ثبات و بهرهوری بیشتری تجربه کنید.
سیستمسازی فقط برای یک بخش نیست!
یکی از اشتباهات رایج در مسیر سیستمسازی این است که فقط روی یک بخش تمرکز میکنیم، مثل جذب یا آموزش نیرو. اما حقیقت این است که سیستمسازی مثل یک زنجیره است. تمام اجزای کسبوکار “از بازاریابی، فروش و منابع انسانی گرفته تا خدمات پس از فروش، مالی و مدیریت داده” باید به هم متصل و هماهنگ باشند.
در آکادمی پاکراه، با توجه به نوع، اندازه، مرحله رشد و اهداف کسبوکار شما، نسخهای اختصاصی از سیستمسازی طراحی میکنیم. یعنی هیچ الگوی یکسانی وجود ندارد؛ همانطور که برای درمان همه بیماران یک دارو تجویز نمیشود، برای همه کسبوکارها هم یک سیستم ثابت کاربرد ندارد.
به نظرم با این تخیل به خواندن ادامه دهید و سیستم سازی را درک کنید:
بیاید یک فکر تخیلی کنید که کل بخش های کسب و کار شما به هم متصل شده اند و به شکل یک ربات در آمده اند. این رباط همان مدل کسب و کار شما است که در ظاهری با اَشکال، و پوشش منحصر به فرد خود نمایشی دارد که با یک ادبیات تعریف شده با دیگران تعامل برقرار میکند و تمام اجزاء آن از مدار اصلی ربات فرمان میگیرند تا سیستمی که برای آن تعریف شده است را به معرض نمایش بگذارد.
استفاده از سیستم در کسب و کار چند روش دارد؟
از کجا بفهمم که کسب و کار من به سیستم سازی نیاز دارد؟
اگر حتی یکی از نشانههای زیر را در کسبوکارتان مشاهده میکنید، وقت آن رسیده که سیستمسازی را جدی بگیرید:
- هیچ چشمانداز یا هدف مشخصی برای آینده کسبوکار خود تعریف نکردهاید.
- ساختار مشخصی (چارت سازمانی) برای تقسیم وظایف وجود ندارد.
- کارمندان با شما همکاری لازم را ندارند یا از شما حرفشنوی ندارند.
- احساس میکنید کسبوکار “قفل” شده و رشد نمیکند.
- در حال از دست دادن مشتریانتان هستید.
- روند اجرای کارها از کنترل شما خارج شده و بیشتر در دست کارمندان است.
- بدون حضور شخص شما، کسبوکار از کار میافتد یا دچار آشفتگی میشود.
- برای جذب مشتری هزینه زیادی پرداخت میکنید اما بازدهی پایینی دارید.
- مشتریان ناراضی هستند و نرخ شکایت بالاست.
- دائم در حال استخدام، اخراج و جایگزینی نیروها هستید.
مشاوره سیستمسازی آکادمی پاکراه چه کمکی به شما میکند؟
در آکادمی پاکراه، با رهبری مهندس ایمان پاکراه و همراهی تیمی از متخصصان، مشاوره سیستمسازی به شما کمک میکند که کسبوکار خود را الگوریتمی ببینید، برای آن نقشهی مشخص طراحی کنید، فرآیندها را استاندارد کنید و به سوی رشد پایدار حرکت کنید.
نتایجی که بعد از مشاوره سیستمسازی کسبوکار در آکادمی پاکراه به دست میآورید:
- طراحی چارت سازمانی دقیق شامل موقعیتهای شغلی، شرح وظایف، قراردادها و دستورالعملها؛
- ایجاد هویت بصری منسجم (لوگو، رنگ سازمانی، لحن برند و…)؛
- افزایش بهرهوری و تمرکز شما بهعنوان مدیر؛
- بهینهسازی فرایند استخدام، آموزش و نگهداشت منابع انسانی؛
- هماهنگسازی رفتار کارکنان با چارچوبهای تعریفشده سازمانی؛
- شناخت نقاط ضعف و تبدیل آنها به مزیت رقابتی؛
- افزایش نرخ نگهداشت و رضایت مشتری؛
- کاهش ریسک در تصمیمگیریها و توسعه پایدار؛
- سازگاری با تغییرات بازار و ایجاد ثبات در فرآیندها؛
- استقلال کسبوکار از شخص شما (سیستم کار میکند، حتی اگر شما حضور نداشته باشید).
برای بررسی کاملتر، پیشنهاد میکنیم مقاله کامل آموزش سیستمسازی را در آکادمی پاکراه مطالعه کنید یا همین حالا برای دریافت مشاوره اختصاصی اقدام کنید.
5 گانه سیستم سازی کسب و کار در آکادمی پاکراه
مشاوران کسب و کار در آکادمی پاکراه در 5 مرحله سیستم سازی را برای شما انجام میدهند و تا پایان اجرا و بعد از بازخورد در کنار شما خواهیم ماند.
مرحله اول
بررسی وضعیت موجود
همانطور که متوجه شدید یک کسب و کار از سیستم های مرتبط به هم تشکیل شده است. برای سیستم سازی کسب و کار شما در گام اول به بررسی سیستم های منابع انسانی، منابع سخت افزاری، نرم افزاری و … خواهیم پرداخت تا با بررسی وضعیت موجود و منابعی که در اختیار دارید بتوانیم آن را توسعه دهیم.
مرحله دوم
شخصیت شناسی صاحب کسب و کار
برای هر کسب و کار نمیتوان یک نسخه واحد پیچید. شاید سیستم سازی کسب و کار خدماتی، تولیدی یا فروشگاهی شما با همکارانتان متفاوت باشد. برای ما مهم است تا شناخت کاملی از شخصیت صاحب کسب و کار داشته باشیم تا بعد از طراحی سیستم، سازگاری بهتری با آن داشته باشد. بدین منظور برای شناخت بهتر از مشاوران روانشناسی در آکادمی پاکراه استفاده میکنیم.
مرحله سوم
تحقیق و تحلیل برای ایجاد سیستم
سؤالاتی ایجاد می کنیم و با پاسخ به آنها و راه حلی برای پیاده سازی، با تمرکز بر وابستگی قسمت های مختلف، شروع به سیستم سازی می کنیم. مشتریان شما چه کسانی هستند؟ چرا در جذب یا حفظ مشتریان مشکل دارید؟ چالش شما با منابع انسانی چیست؟ آیا منابع سخت افزاری و نرم افزاری موجود پاسخگوی نیاز مشتریان و کارکنان است؟
مرحله چهارم
ایجاد استراتژی
در این مرحله به بررسی استراتژی طراحی سیستم در قسمت های مختلف می پردازیم. پس از دریافت داده ها در 3 مرحله بالا، زمان آن فرا رسیده است که برای فرآیندهای مختلف کسب و کار خود برنامه ریزی کنید. در این مرحله فرآیند اجرایی از جذب کارکنان و مشتریان و نحوه نگهداری آنها تا … به گونه ای طراحی شده است که سیستم حتی بدون حضور شما نیز بتواند کار خود را انجام دهد.
مرحله پنجم
منتورینگ
اما ما در گام آخر از راه اندازی، اجرا تا توسعه کسب و کار با شما خواهیم بود. تا آنچه را که آموزش دیده اید یا از تجربیات مشاور در آکادمی پاکراه استفاده کرده اید به واقعیت تبدیل کنید و در دنیای واقعی کسب و کار عملی کنید. بنابراین ما شعار نمی دهیم و از مشورت تا اجرا در قاب مشاوره و منتور در کنار شما هستیم.
هزینه سیستم سازی کسب و کارها
|
آموزش سیستم از مبتدی تا پیشرفته؛ با بیانی ساده، مثالهای ملموس و به سبک آکادمی پاکراه
اگر همیشه دغدغهتان این بوده که چطور بدون حضور دائم در محل کار، کسبوکارتان بهدرستی پیش برود، یا اینکه چرا همه چیز روی دوش شماست، وقت آن رسیده با سیستمسازی آشنا شوید.
در آکادمی پاکراه، سیستمسازی را پیچیده نمیکنیم. آن را به زبان ساده و با مثالهای واقعی یاد میدهیم، تا حتی اگر تا امروز با این مفهوم آشنا نبودهاید، بتوانید دقیقاً بدانید از کجا شروع کنید و به کجا برسید.
گام اول: شناسایی فرآیندهای اصلی کسبوکارتان
ابتدا باید بدانید که در کسبوکار شما چه کارهایی بهصورت مداوم انجام میشود. این کارها میتواند شامل موارد زیر باشد:
- پاسخ به تماسهای مشتریان؛
- ارسال سفارشها؛
- مدیریت اینستاگرام؛
- رسیدگی به انبار؛
- پیگیری پرداختها یا …
گام دوم: مستندسازی این مراحل
هر کاری که در گام اول شناسایی کردید باید روی کاغذ (یا فایل ورد، اکسل، PDF و …) نوشته شود. این مستندات شبیه به دستورالعمل هستند. شما راه انجام یک کار را دقیقاً مشخص میکنید تا دیگران هم بتوانند بدون سؤال و آزمونوخطا، آن را انجام دهند.
دستورالعمل پاسخدهی به مشتری میتواند شامل موارد زیر باشد:
- خوشآمدگویی؛
- گرفتن نام و شماره تماس؛
- پاسخگویی طبق سناریو؛
- ثبت نتیجه مکالمه در دفتر یا نرمافزار.
گام سوم: ارزیابی و بهینهسازی
حالا که دستورالعملها را دارید، باید عملکرد واقعی کسبوکارتان را بررسی کنید:
- کدام مرحله زیاد طول میکشد؟
- کجا خطا بیشتر است؟
- کدام بخش بینتیجه مانده؟
گام چهارم: استفاده از ابزارها برای سادهسازی کار
ابزارها به شما کمک میکنند بعضی مراحل را خودکار کنید. قرار نیست همیشه ابزارهای گرانقیمت استفاده کنید.
ابزارهای پیشنهادی:
- WhatsApp Business برای پاسخگویی خودکار
- Google Form برای دریافت اطلاعات مشتری
- Trello یا Taskulu برای مدیریت کارها
- Excel برای گزارشگیری ساده
گام پنجم: آموزش نیروها بر اساس سیستم
حتی اگر بهترین سیستم دنیا را بنویسید ولی کسی آن را اجرا نکند، فایدهای ندارد. پس باید به کارمندانتان آموزش دهید که:
- چرا این سیستم نوشته شده؛
- چطور با آن کار کنند؛
- چه مسئولیتی دارند.
گام ششم: بهبود مستمر؛ سیستم پایان ندارد
کسبوکار همیشه در حال تغییر است. مشتریان، بازار، رقبا و حتی اعضای تیم شما تغییر میکنند. پس سیستمها باید مدام بازبینی شوند. بازخورد بگیرید، چالشها را یادداشت کنید و اصلاحات لازم را اعمال کنید.
در آکادمی پاکراه، ما سیستمسازی را طوری به شما آموزش میدهیم که انگار دارید برای خودتان یک «کسبوکار قابلتکرار و خودگردان» طراحی میکنید. همه این مراحل، زیر نظر مستقیم مهندس ایمان پاکراه، به زبانی ساده، قابل اجرا و متناسب با ساختار کسبوکار شما تدوین میشود.
6 قانون پیش نیاز برای سیستم سازی کسب و کار از راه اندازی تا توسعه
قانون اول: تصویرسازی آینده کسبوکار
برای ساخت یک سیستم مؤثر، ابتدا باید «تصویر روشنی» از آینده کسبوکارتان داشته باشید. منظور از تصویرسازی، صرفاً خیالپردازی نیست؛ بلکه یعنی دقیق و مستند مشخص کنید که:
- قرار است چه خدمات یا محصولاتی ارائه دهید؟
- چه افرادی در کدام جایگاه شغلی قرار دارند؟
- نحوه برخورد کارمندان با مشتری چگونه است؟
- سودآوری چطور اندازهگیری میشود؟
- شعبهها چگونه عمل میکنند؟
- فرایند جذب، آموزش، ارزیابی و ارتقای نیروها چگونه است؟
ابزار پیشنهادی:
- از Google Sheets استفاده کنید تا این تصویر را مکتوب کرده و با تیم به اشتراک بگذارید.
- این سند پایهی سیستمسازی شما خواهد بود.
قانون دوم: تعریف ارزش برای ذینفعان
در هر سیستم موفق، «ارزش»هایی که به مخاطبان مختلف ارائه میشود، بهصورت شفاف تعریف شدهاند. این مخاطبان ممکن است مشتریان، کارکنان، شرکای تجاری یا تأمینکنندگان باشند.
انواع ارزشهایی که باید مشخص کنید:
- برای مشتری: کیفیت بالا، پاسخگویی سریع، گارانتی، تجربه کاربری لذتبخش، قیمت منصفانه.
- برای کارکنان: امنیت شغلی، احترام، مسیر پیشرفت، آموزش رایگان، فضای دوستانه.
- برای تأمینکنندگان: تسویهحساب منظم، حجم خرید مشخص، ارتباط روشن.
چرا مهم است؟
چون اگر ارزشها را از قبل مشخص نکنید، احتمالاً ارتباطاتتان پراکنده، انگیزهها پایین، نرخ خروج نیرو بالا و نارضایتی مشتری بیشتر خواهد شد.
قانون سوم: سیستمسازی برای عملکرد مستقل از تخصص افراد
هدف این قانون: ساخت کسبوکاری که بهجای تکیه بر افراد متخصص، بر یک سیستم حرفهای و استاندارد متکی باشد.
در یک کسبوکار حرفهای، نباید موفقیت را تنها در گرو استخدام نیروهای متخصص جستوجو کنید. شما باید سیستمی طراحی کنید که حتی نیروهای با مهارت معمولی هم بتوانند خروجی با کیفیت و قابلاعتماد ارائه دهند.
چرا این قانون مهم است؟
اگر فرایندهای شما فقط بر اساس عملکرد چند نیروی متخصص پیش برود، کافیست یکی از آنها غایب شود تا بخش مهمی از کسبوکار دچار اختلال شود. اما وقتی به جای افراد، سیستم درست طراحی شده باشد، حتی یک نیروی جایگزین هم میتواند همان خروجی را ارائه دهد.
سؤال مهم اینجاست: «چگونه میتوانم آنچه را که مشتری تقاضا میکند، نه از طریق کارمندانی که استخدام کردهام، بلکه از طریق یک سیستم مشخص ارائه دهم؟» شما باید کسبوکاری راهاندازی کنید که متکی به سیستم باشد، نه به افراد.
ایمان پاکراه
تفکر سیستمی در برابر نیروی انسانی متخصص
کارمندان مهماند، اما عملکرد پایدار و قابلتکرار، حاصل یک سیستم قوی است، نه صرفاً نیروی حرفهای.
کسبوکارهای بزرگ توسط افراد خارقالعاده ساخته نمیشوند، بلکه توسط افراد معمولی که در یک سیستم حرفهای کار میکنند، رشد میکنند.
سیستم باید شکاف بین سطح مهارت فردی و انتظارات سازمان را پر کند؛ یعنی ابزاری باشد که افراد برای بهبود کارشان به آن تکیه کنند.
یک اشتباه رایج بین صاحبان کسبوکار
بسیاری از صاحبان کسبوکارهای کوچک به جای ساختن سیستم، سعی میکنند از ابتدا نیروی خیلی حرفهای استخدام کنند تا بار مدیریت از دوششان برداشته شود. اما در واقعیت، این تفکر باعث میشود کسبوکارشان وابسته به اخلاق، انگیزه و حالوهوای کارکنان شود. و این یعنی بیثباتی.
اگر کارمندان انگیزه داشته باشند، کار انجام میشود؛ اگر نداشته باشند، همه چیز متوقف میشود!
در حالی که هیچ کسبوکار موفقی وابسته به کارمندان نیست. آنها وابسته به سیستمهایی قوی و دقیق هستند که با آن، حتی افراد عادی هم میتوانند نتایج حرفهای خلق کنند.
چگونه یک سیستم مستقل از تخصص افراد طراحی کنیم؟
1. تعریف دقیق وظایف شغلی
برای هر موقعیت کاری، لیستی از وظایف و انتظارات دقیق تهیه کنید. این لیست باید بهقدری شفاف باشد که فرد بداند دقیقاً چه کاری باید انجام دهد، چه زمانی و با چه کیفیتی.
2. راهنمای گامبهگام بسازید
از توضیحهای شفاهی عبور کنید. مستندات مکتوب، ویدیوهای آموزشی، چکلیستها و فرمها بسازید. هر کاری که بهصورت تکراری انجام میشود، باید دستورالعمل واضح داشته باشد.
3. استانداردسازی نتیجه، نه روش فردی
مهم نیست چه کسی در کافه شما قهوه درست میکند؛ طعم، دما، سرو و زمان باید همیشه یکسان باشد. خروجیها باید استاندارد باشند، نه وابسته به سبک فردی.
فرض کنید شما یک شرکت خدماتی دارید و برای پاسخگویی به تماسها، نیروی پشتیبانی استخدام میکنید.
اگر سیستم نداشته باشید، فقط افرادی با فن بیان قوی و سابقه مرتبط موفق میشوند. اما اگر سیستم حرفهای داشته باشید:
- اسکریپت تماس دارید؛
- پاسخهای آماده برای پرسشهای پرتکرار تهیه شده؛
- فرایند پیگیری و ثبت بازخورد مشخص است؛
- لحن مکالمه و مراحل برخورد با مشتری مستند شدهاند؛
- در این شرایط، حتی یک نیروی تازهوارد هم میتواند رضایت مشتری را جلب کند.
قانون چهارم: کسبوکار خود را بر پایه نظم سیستمسازی کنید
اگر بخواهید یک کسبوکار حرفهای و قابلاعتماد داشته باشید، باید نظم را بهعنوان یک اصل کلیدی در همه فرایندها پیادهسازی کنید. نظم یعنی هر کاری در زمان درست، با روش مشخص، توسط فرد مشخص و با نتیجهی مشخص انجام شود.
وقتی نظم در کسبوکار حاکم باشد، دو اتفاق مهم میافتد:
1. مشتریان اعتماد میکنند.
- مشتریان بهراحتی متوجه میشوند که رفتار کارکنان شما، قابل پیشبینی، حرفهای و دقیق است.
- این حس اعتماد و رضایت ایجاد میکند.
2. کارکنان احساس امنیت میکنند.
- وقتی سیستم منظم باشد، نیروها دقیقاً میدانند چه وظیفهای دارند، چه چیزی از آنها انتظار میرود و چطور سنجیده میشوند.
- این باعث افزایش بهرهوری، تعهد و احساس تعلق میشود.
نظم در عمل یعنی چه؟
- زمانبندی مشخص برای انجام وظایف روزانه؛
- پاسخگویی منظم و سریع به درخواست مشتریان؛
- پیروی از چکلیستها، روالها و مستندات مشخص؛
- ثبات در استانداردهای ارائهی خدمات یا محصولات؛
یکی از معروفترین نمونههای نظم در کسبوکار، داستان ری کراک و برند مکدونالد است.
رِی کراک زمانیکه برای فروش دستگاه آبمیوه گیری به مغازه برادران مک دونالد رسید، اولین چیزی که نظرشو جلب کرد این بود که، همبرگر، خیارشو و سیب زمینی طبق یک زمانبندی تعریف شده برای کارکنان آماده میشوند و نظم در رفتار و آماده سازی محصول کاملا مشهود بود و در آخر هم داستان جذاب کارآفرینی به نام ری کراک را شاهد هستیم که کل سهام را از برادان مک دونالد خریداری کرد و همیشه معتقد بود که محصول واقعی مک دونالد، همبرگرهای آن نیست بلکه خود مک دونالد است.
او بعداً با خرید کامل سهام مکدونالد، آن را به یکی از بزرگترین زنجیرههای غذایی دنیا تبدیل کرد “همهی اینها بر پایهی یک سیستم منظم و قابل تکرار.”
قانون پنجم: آموزش و مستندسازی، شاهکلید اجرای سیستم
هر کارمندی که در کسب و کار شما مشغول به کار است باید از وظایف خود مطلع شود. اگر قصد استخدام کارمندی را دارید، حتما در ابتدا آن بخش از سیستم سازی کسب و کار شما که به آن مرتبط است را توضیح دهید تا متوجه شود که قرار است در یکی کسب و کار سیستماتیک شروع به کار کند و از اهمیت موضوع با خبر شود.
چرا آموزش سیستماتیک اهمیت دارد؟
هر کارمندی باید بداند:
- چه کاری باید انجام دهد؟
- چگونه آن را انجام دهد؟
- چرا این روش اهمیت دارد؟
- در صورت بروز مشکل چه اقدامی کند؟
اگر اینها برای نیروهای شما شفاف نباشد، سیستم شما فقط روی کاغذ خوب کار میکند، نه در عمل.
مراحل پیادهسازی این قانون:
1. آموزش پیش از استخدام
حتی پیش از امضای قرارداد، باید به متقاضی شغل توضیح دهید که در یک سازمان سیستممحور مشغول به کار خواهد شد.
این شفافسازی از همان ابتدا، توقعات دو طرف را همراستا میکند.
2. آموزش هنگام ورود
بعد از استخدام تازه کار شروع میشود و موظف هستید که نیروی انسانی خود را آموزش دهید تا طبق الگوی سیستمی در آن موقعیت شغلی به کار خود ادامه و بداند که در اینجا سیستم حرف اول و آخر را میزند.
نیروی تازهوارد باید دقیقا بداند:
- نقش او در سیستم چیست؟
- چه ابزارهایی دارد؟
- چه روالی را باید طی کند؟
3. مستندسازی شفاف
همهی وظایف، فرآیندها و آموزشها باید مکتوب، طبقهبندیشده و همیشه در دسترس باشند:
- راهنمای انجام کار
- چکلیستها
- فرمها و الگوها
- فایلهای ویدیویی
- آموزشهای متنی مرحلهبهمرحله
این مستندات فقط برای نیروی جدید نیست؛ برای بهروزرسانی سیستمها، ارزیابی عملکرد و جایگزینی سریع نیروها هم حیاتیاند.
مزایای آموزش و مستندسازی سیستماتیک:
- کاهش خطا و دوبارهکاری
اجرای یکدست در تمام تیمها
افزایش سرعت آموزش نیروهای جدید
افزایش رضایت کارکنان و مشتریان
قابلیت بهبود و توسعه دائمی سیستم
قانون ششم: هویت بصری منسجم، پایهای برای سیستمسازی پایدار
لوئیس چسکین بنیانگذار موسسه پژوهشی رنگها در کتابش با نام “چرا مردم میخرند” درباره قدرت رنگها و اشکال اینگونه میگوید:
رنگهایی وجود دارند که برای کسب و کار شما بسیار مضرند، همینطور رنگهایی وجود دارند که مناسب کسب و کار شما است و شما باید قبل از اینکه کسبوکار خود را راهاندازی کنید، لازم است یک مشاوره بابت رنگ انتخابی برای سازمان، کارمندان، لوگو و حتی اشکالی که در لوگو به کار میبرید از آکادمی پاکراه دریافت نمایید.
شما باید از رنگ و لوگوی شرکت خود در بخش های مختلف کسب و کار خود استفاده کنید. استفاده از اشکال مختلف در لوگوی شرکت می تواند فروش شما را افزایش دهد.
چگونه این قانون را اجرا کنیم؟
1. لباس کارمندان: نماینده برند شما
پوشش واحد کارمندان نهتنها حس نظم را منتقل میکند، بلکه در ذهن مشتری برند شما را ماندگارتر میسازد.
2. رنگ سازمانی: زبان خاموش برند
رنگها پیامهای احساسی منتقل میکنند؛ آبی حس اعتماد، قرمز هیجان، سبز آرامش و پایداری.
در انتخاب رنگ لوگو، وبسایت، لباس کارمندان، بستهبندی و حتی دکور فضا به هماهنگی و تأثیر آن توجه کنید.
3. استفاده از اشکال و فرمها در لوگو
لوگویی که ساختار مشخص و فرم قابل تشخیص دارد، در ذهن مشتری باقی میماند. از فرمهای ساده و معنادار استفاده کنید که با فلسفه کسبوکار شما هماهنگ باشد.
هر آن چیزی که درباره سیستم سازی کسب و کار تا اینجا آموختیم
حالا یک بار برای خودتان به اینو سوالات پاسخ دهید.
سیستمسازی در توسعه کسبوکار: ۳ گام طلایی برای رشد مداوم
توسعه یک کسبوکار موفق، مثل ساختن یک موتور پیچیده است. موتوری که فقط با قطعههای ایده و انرژی کار نمیکند، بلکه نیاز به ساختار، سنجش و همراستایی کامل دارد. این سه جزء کلیدی عبارتند از:
- نوآوری
- کمیسازی
- هماهنگسازی
1. نوآوری
بسیاری از افراد نوآوری را با خلاقیت یکی میدانند، اما این دو فرق مهمی دارند:
- خلاقیت یعنی: فکر کردن به ایدههای جدید
- نوآوری یعنی: اجرای ایدههای جدید در عمل
اینکه در کسب و کار خود نوآوری داشته باشید و برنامه ای برای اجرای آن داشته باشید به سیستم سازی کمک کرده اید. اگر کسب و کار را به چشم یک محصول نگاه کنیم، تعامل آن با مشتری از فروش آن مهمتر است و اگر بتوانید با مشتری خوب ارتباط برقرار سازید، اهمیتی ندارد که قیمت محصول یا خدمت شما چقدر بالا باشد زیرا در هر صورت مورد پسند مشتری واقع شده است.
فرض کنید صاحب یک فروشگاه لباس هستید. بیشتر فروشندهها وقتی مشتری وارد میشود، میگویند:
- «سلام، میتونم کمکتون کنم؟»
- و معمولاً مشتری پاسخ میدهد: «نه، فقط دارم نگاه میکنم.»
حالا بیایید همین سناریو را با نوآوری سیستماتیک تغییر دهیم:
- «سلام! تا حالا از فروشگاه ما خرید کردین؟»
اگر پاسخ «بله» باشد:
- «عالی! ما برای مشتریان وفادارمون تخفیف ویژه داریم.»
اگر پاسخ «نه» باشد:
- «چه خوب! برای مشتریان جدیدمون یک هدیه خوشامدگویی آماده کردیم.»
این مدل برخورد، برنامهریزیشده، هدفمند و قابل آموزش است. یعنی میتوانید برای همه فروشندهها اسکریپت طراحی کنید تا همین رفتار را تکرار کنند.
شما موظف به ایجاد نوآوری برای توسعه کسب و کار خودتون هستید و باید آن را سیستماتیک کنید و به کارمندان خود آموزش دهید تا در اجرای آن موفقیت آمیز عمل کنند.
حالا شما در بخش دیدگاه همین صفحه بگویید که چه نوآوری هایی میتوانید در کسب و کار خودتان به وجود آورید. این نوآوری میتواند در مورد فروش محصول یا خدمت باشد.
2. کَمی سازی
بدون عدد، هیچ چیز قابل مدیریت نیست.
ممکن است در کسبوکارتان ایدههای نوآورانهای اجرا کنید، اما اگر نتوانید اثر آنها را با عدد و داده بسنجید، عملاً نمیدانید که موفق بودهاید یا نه. کمیسازی یعنی اندازهگیری و تحلیل دقیق فعالیتها برای تصمیمگیری آگاهانه. شما باید آماری از قبل و بعد از نوآوری داشته باشید تا میزان موقیت نوآوری خود را بسنجید.
چرا کمیسازی اینقدر مهم است؟
فرض کنید تغییری در سیستم فروش خود ایجاد کردهاید، مثلاً مشاوره رایگان قبل از خرید. اگر ندانید چند نفر از این مشاوره استفاده کردند، چند نفر بعد از مشاوره خرید کردند، یا حتی چند نفر تماس گرفتند ولی خرید نکردند، چطور میخواهید بفهمید این تغییر مفید بوده یا نه؟
چه چیزهایی را باید اندازه بگیرید؟
برای هر کسبوکاری، اطلاعات کمی متفاوت است، اما چند مورد بین همه مشترکاند:
- روزانه چند فروش دارید؟
- بیشترین فروش در کدام روز هفته یا چه ساعتی از روز اتفاق میافتد؟
- چند نفر فقط قیمت میپرسند اما خرید نمیکنند؟
- چند مشتری بعد از خرید اول، دوباره به شما مراجعه میکنند؟
- هزینهای که برای جذب هر مشتری جدید پرداخت میکنید چقدر است؟
- هر کمپین تبلیغاتی چه تعداد مشتری واقعی برای شما میآورد؟
فرض کنید یک فروشگاه پوشاک دارید. شما تصمیم میگیرید به مشتریانی که برای اولین بار وارد فروشگاه میشوند، کارت تخفیف ۱۰٪ بدهید.
اگر فقط کارت بدهید و هیچ دادهای ثبت نکنید، نمیفهمید:
- چند نفر کارت گرفتند؟
- چند نفر واقعاً با آن کارت برگشتند؟
- چقدر از این تخفیف استفاده شد؟
- آیا فروش نسبت به قبل بیشتر شده یا خیر؟
اما اگر این موارد را ثبت و تحلیل کنید، دقیقاً متوجه میشوید آیا این ایده ارزش ادامه دادن دارد یا نه.
شما باید برای تمام فعالیتهای مهم کسبوکارتان داده جمعآوری کنید، تحلیل کنید، و بر اساس آن تصمیم بگیرید. این کار را میتوانید حتی با یک فایل ساده اکسل یا گوگلشیت هم شروع کنید.
از همین امروز سعی کنید حداقل ۳ چیز را در کسبوکارتان بهصورت عددی رصد و تحلیل کنید. این اولین قدم برای ساختن یک سیستم هوشمند و قابل رشد است.
ایمان پاکراه
3. هماهنگسازی
همه اعضای تیم باید مثل یک ارکستر هماهنگ باشند.
زمانی که نوآوری ایجاد کرده اید و از لحاظ کمی آن را بررسی نموده اید و آمار قابل توجهی کسب کرده اید، حال زمان آن رسیده است تا هماهنگ سازی و سازماندهی آن را به صورت یکنواخت با تمامی کارمندان خود انجام دهید تا همگی از یک الگوی مشابه استفاده کنند.
این موفقیت باید در کل سازمان هماهنگسازی شود؛ یعنی تمام اعضای تیم باید با یک استاندارد مشخص و یک رفتار هماهنگ، آن فرایند را اجرا کنند.
چرا هماهنگسازی اهمیت دارد؟
تصور کنید در یک رستوران هستید و دو پیشخدمت متفاوت، تجربههای کاملاً متفاوتی به شما میدهند. یکی خوشبرخورد است و سریع عمل میکند؛ دیگری بیحوصله است و کُند. هرچقدر کیفیت غذا بالا باشد، آن بینظمی باعث میشود تجربه مشتری از برند شما آسیب ببیند.
در مجموعه آیپی امداد، پس از بررسی صدها تماس تلفنی با مشتریان، متوجه شدیم که کیفیت پاسخگویی برخی اوپراتورها با بقیه فرق دارد. برای حل این مسئله، به همراه سرپرست کالسنتر، تمام سؤالات پرتکرار و نیازهای مشتریان را استخراج کردیم. سپس برای آنها پاسخهای استاندارد، لحن مشخص، و حتی سناریوهای ارتباطی تهیه شد.
فرقی نمیکرد مشتری با کدام اوپراتور صحبت کند؛ پاسخها هماهنگ، منظم و حرفهای بودند. این یعنی اعتماد بیشتر، تجربه بهتر و برند قویتر.
چگونه هماهنگسازی را اجرا کنیم؟
1. الگوی اجرا را مکتوب و مستند کنید.
- برای هر فرایند، یک راهنمای ثابت طراحی کنید (مثل سناریوی پاسخگویی یا چکلیست فروش).
2. آموزش واحد برگزار کنید.
- همه نیروها را با یک برنامه آموزشی هماهنگ، توجیه و آموزش دهید.
3. بازخورد و پایش مستمر داشته باشید.
- ارزیابیهای منظم و بازخوردهای شفاف، اجرای یکنواخت سیستم را تضمین میکند.
ایجاد نوآوری و بررسی آماری آن تنها آغاز مسیر توسعه است. اگر آن نوآوری را بهدرستی در سراسر تیم هماهنگ نکنید، اثر آن کمکم از بین میرود.
توسعهی واقعی زمانی رخ میدهد که:
- همه بدانند چه کاری باید انجام دهند؛
- همه بدانند چطور آن را انجام دهند؛
- و همه آن کار را به یک شکل انجام دهند.
هماهنگسازی یعنی تبدیل یک ایده خوب به یک استاندارد عملیاتی دائمی. این اصل را به فرهنگ سازمانیتان تبدیل کنید.
با نوآوری، کمی سازی و هماهنگ سازی، کسب و کار شما توسعه نمیابد و مهم است که این فرایند پیوسته و مدام در حال انجام باشد.
5 استراتژی سیستم سازی در کسب و کار
- استراتژی سازمانی
- استراتژی مدیریتی
- استراتژی کارمندان
- استراتژی بازاریابی
- استراتژی سیستمها
استراتژی اول: سیستم استراتژی سازمانی
فرض کنید صاحب یک کسبوکار هستید و میخواهید نمایندگی برند خود را در سراسر ایران گسترش دهید. حالا فردی وارد دفتر شما شده تا برای دریافت نمایندگی مذاکره کند.
چه چیزهایی باید به او بگویید؟
از معرفی بخشهای مختلف و ارتباط آنها با هم بگیرید، تا شرح سیستم حل مشکلات، نمونهای از قبل و بعد نوآوری، روشهای سازماندهی، و حتی جزئیاتی مثل وظایف هر کارمند.
اینجاست که «سیستمسازی» نه فقط یک ابزار، بلکه یک شرط لازم برای توسعه اصولی کسبوکار شما میشود. سیستمی که از مرحله راهاندازی، تا توسعه، اعطای نمایندگی، و حتی واگذاری نهایی، نقشآفرینی میکند.
حالا بیایید با اولین بخش از این سیستم آشنا شویم:
چارت سازمانی: شفافسازی مسیرها و مسئولیتها
هر کسبوکاری، کوچک یا بزرگ، به یک چارت سازمانی نیاز دارد. این چارت یعنی نقشهی دقیق اینکه «چه کسی در کجاست» و «چه کاری به عهده اوست».
افراد اصولاً نظم را دوست دارند، اما وقتی در جایگاه کارمند برایشان چارچوب تعریف میکنید، ممکن است مقاومت کنند. چرا؟ چون اغلب، مسئولیتپذیری شفاف همراه با پاسخگویی میآید، و این برای همه خوشایند نیست.
اشتباه رایج: سازماندهی بر اساس آدمها، نه سیستم
خیلی از کسبوکارها وقتی گسترش پیدا میکنند، بهجای اینکه یک ساختار منظم طراحی کنند، حول شخصیت و مهارتهای کارکنانشان میچرخند.
فکر میکنند اگر نیروی خوبی استخدام کردهاند، خودش بلد است چهکار کند! حتی گاهی بهقدری از تخصص آن فرد تحت تأثیر قرار میگیرند که جرأت نمیکنند برایش آموزش یا شرح وظیفه تعریف کنند.
این یک اشتباه بزرگ است. هر چقدر هم فرد باهوش و حرفهای باشد، بدون سیستم مشخص، شما به جای ساختن یک کسبوکار مستقل، تبدیل به وابسته به آدمها میشوید.
سازماندهی درست یعنی مشخص کردن جایگاه و وظایف
برای هر جایگاه، یک سمت شغلی مشخص تعریف کنید؛ حتی برای خودتان.
مثلاً در بخشهای مالی، فروش، بازاریابی، یا عملیات، مشخص کنید:
- چه کسی مسئول است؟
- به چه کسی گزارش میدهد؟
- قرارداد همکاری و شرح وظایفش چیست؟
حالا بیاید قوانین کسب و کار خود را در وصف هر موقعیت شغلی به عنوان یک قرارداد آماده نمایید تا هر نیروی انسانی مطابق با قرارداد به وظایف خود آگاه باشد. اگر کسبوکار شما شراکتی است یا در حال راهاندازی هستید، این شفافیت حیاتیتر است. حتی برای جذب یک نیروی جدید، باید ابتدا مشخص کنید چه کسی مسئول استخدام اوست، و چه کسی باید تفکیک وظایف را انجام دهد.
سیستم را جای خودتان بگذارید
در مراحل اولیه، منطقی است که خودتان خیلی از کارها را انجام دهید. اما نباید در این مرحله بمانید.
با رشد کسبوکار، باید نیروهایی را وارد کنید که بتوانند بهجای شما در بخشهای عملیاتی، وظایف را انجام دهند. و قبل از اینکه کاری را به کسی بسپارید، اول خودتان آن کار را انجام دهید، یاد بگیرید، مستندسازی کنید، و بعد یک دفترچه راهنما بسازید تا نیروهای شما دقیقاً طبق آن عمل کنند.
اگر میخواهید کارمندتان کاری را آنطور که میخواهید انجام دهد، ابتدا باید خودتان آن را انجام داده باشید تا کاملاً با آن آشنا باشید، و بتوانید راهنمای دقیقی برایش تهیه کنید.
رشد سازمانی از دل رشد فردی میآید
من، ایمان پاکراه، اعتقاد دارم که از پاکاری باید به کارفرمایی برسید. یعنی از بخشهای پایین سازمان بالا بیایید، دردها و چالشها را لمس کنید، و در مسیر رشد، آنها را تبدیل به الگوهای قابل تکرار برای سیستمسازی کنید.
وقتی چارت سازمانی کسبوکارتان را ترسیم میکنید، در واقع به همه (از کارمند گرفته تا شریک و مشتری) اعلام میکنید که برای هدفتان ارزش قائل هستید.
حالا که با سیستم استراتژی سازمانی آشنا شدید، در مرحله بعد به سراغ سیستم استراتژی مدیریتی میرویم.
استراتژی دوم: سیستم استراتژی مدیریتی
خیلیها فکر میکنند با استخدام یک مدیر با رزومه قوی، کار مدیریت کسبوکارشان تمام است. اما واقعیت این است که بدون یک سیستم مدیریتی درست، حتی حرفهایترین مدیر هم نمیتواند معجزه کند.
سیستم مدیریتی یعنی طراحی و اجرای یک ساختار مشخص برای مدیریت روزمره کسبوکار، پاسخ به نیاز مشتریها، و ارائه یک تجربه منظم و قابل پیشبینی در بازار. و هر چقدر این سیستم خودکارتر عمل کند، مدل کسبوکار شما پایدارتر و مؤثرتر خواهد بود.
مدیر خوب لازم است؛ اما کافی نیست.
برای اینکه کسبوکار شما رشد کند، فقط داشتن یک مدیر با تحصیلات عالی و حقوق بالا کافی نیست.
شما، بهعنوان صاحب کسبوکار، باید سیستمی طراحی کنید که:
- نیازهای مشتری را در بخشهای مختلف شناسایی و پاسخ دهد؛
- اجرا را وابسته به افراد نکند؛
- امکان نظارت و بهبود مداوم را فراهم کند.
سیستم مدیریتی خوب یعنی: مدل کسبوکار شما آنقدر خوب طراحی شده که خودش، خودش را اجرا میکند.
فقط مدیریت نکن؛ مدل را اجرا کن
- استراتژی مدیریتی به این معنی نیست که فقط کارهای مدیریتی انجام دهید.
- بلکه یعنی مدلی را که قبلاً طراحی و سیستمی کردهاید، آنقدر خوب و دقیق اجرا کنید که به مرور زمان، خودش به صورت اتوماتیک پیش برود.
- برای این کار، به افرادی نیاز دارید که به استانداردهای شما باور دارند و حاضرند برای اجرای آن تلاش کنند. افراد متعهد، علاقهمند به یادگیری و هماهنگ با ارزشهای کسبوکار شما.
فرض کنید که یک رستوران دارید، و هدف شما جذب و نگهداشت مشتری است تا خود مشتری هم برای شما بازاریابی را انجام دهد و رستوران شما را به دوستان خودش معرفی کند.
برای شما مهم است که مشتری را در بَدو ورود راضی نگهدارید تا مجدد به رستوران شما بیاید و این کار را تکرار کند تا سود بیشتری کسب کنید.
بیاید با همدیگه محیط یک رستوران جذاب را تصور کنیم.
زمانی که مسافر یکی از شهرهای شمال ایران بودم، برای صرف نهار به همراه همسرم به یک رستوران رفتیم و با یک محیط مینیمال، ظاهری زیبا در وصف همان منطقه و طراحی با رنگ هایی که هارمونی داشتند آشنا شدم.
محیط بیرون رستوران با چمن مصنوعی، گل های طبیعی و خوش عطر و دکوری مینیمال با چوب های مصنوعی طراحی شده بود.
زمانیکه خواستم وارد رستوران بشم، درب توسط یک آقای مهربان با لبخندی دلنشین و خوش آمدگویی مهربانانه با لحجه زیبای گیلانی برام باز شد. لباس های مهمانداران با دکور داخل رستوران برگرفته از ترکیب رنگ های نود و جذاب بود که با ترکیب رنگ های سبز یک حس بسیار خوبی به منِ مشتری القا کرد.
شخص دیگری به سمتم آمد و سوالاتی به مانند: چند نفر هستید و آیا تا به حال به رستوران ما تشریف آوردید از من پرسیده شد و در نهایت ما را به سمت میزی دو نفره هدایت کرد.
میزی که در آنجا نشسته بودیم با یک حس خوب از حال و هوای شمال طراحی شده بود و همینطور با چشم اندازی با یک نمایش از محیط بیرون برای ما دلچسب تر شده بود.
قبل از اینکه بخواهیم سفارش خودمونو ثبت کنیم یک مهماندار با ظرفی از نوشیدنی های مختلف با عنوان خوش آمد گویی به سمت ما آمد و طعم های مختلف رو برای ما توضیح داد تا به نسبت سلیقه خودمون، انتخاب کنیم.
دقیقا بعد از اینکه نوشیدنی ها تمام شد، شخص دیگری به سمت ما آمد و چند سوال پرسید تا با ذائقه ما بیشتر آشنا شود و سپس به نسبت سلیقه ما منو رو توضیح داد و سفارش ما رو ثبت کرد.
زمانبندی برای سِروِ پیش غذا تا سِروِ غذای اصلی و سپس دِسِر به قدری به درستی انجام شده بود، که با اینکه مهمانداران در نزدیکی بودند و دکمه ای برای پاسخ به درخواست ما بر روی میز بود، به هیچ عنوان از آن استفاده نکردیم.
سیستم مدیریت یعنی نظارت، نه دخالت
حالا متوجه شدیم که استراتژی مدیریتی یعنی چی. اجرای فرایند همه چیز تمام آن رستوران را استراتژی مدیریتی میگویند که توسط یک سیستم اجرا میشد.
وقتی تعداد نیروها بیشتر میشود، طبیعی است که نتوانید عملکرد تکتک آنها را زیر نظر بگیرید.
برای همین باید:
- برای هر بخش، یک سرپرست مشخص کنید.
- سرپرست، گزارش عملکردی را به مدیر بالادست ارائه دهد.
- مسئولیت اجرای کار در هر بخش، بر عهده همان سرپرست باشد.
- اگر مشکلی پیش آمد، فقط با سرپرست برخورد کنید؛ نه کل تیم.
- با این روش، شما «ناظر» سیستم هستید؛ نه «دخالتکننده» در کارهای روزمره.
ساختار لایهلایه؛ مدیریت هوشمند
چیدمان لایههای مدیریتی در سیستمسازی کسبوکار، یکی از کلیدیترین تصمیمات شماست.
این ساختار باید:
- کاملاً شفاف باشد؛
- مسئولیتها را دقیق تقسیم کند؛
- به شما اجازه دهد که تمرکزتان را از جزئیات به استراتژی کلان ببرید.
وقتی این ساختار درست طراحی شود، کسبوکار شما حتی در نبود شما هم میتواند به بهترین شکل ممکن به نیاز مشتری پاسخ دهد.
استراتژی سوم: سیستم استراتژی کارمندان
خیلی از مدیران کسبوکارهای کوچک بارها با این سوال روبهرو میشن:
- چطور کاری کنم کارمندم دقیقاً همون کاری رو انجام بده که من میخوام؟
پاسخ این سوال از زمان استخدام آغاز میشه. جایی که نه فقط یک نفر رو به تیم اضافه میکنید، بلکه آیندهی بخشی از سیستم خودتون رو میسازید.
برای رعایت سیستم استراتژی کارمندان به 5 موارد زیر توجه نمایید.
1. استخدام؛ نقطه شروع سیستمسازی
استخدام فقط پر کردن یک جای خالی نیست. در واقع، یکی از حساسترین مراحل توسعه کسبوکاره. اینجاست که باید دست به انتخاب درست بزنید. چطور؟
- از تستهای روانشناسی متناسب با جایگاه شغلی استفاده کنید.
- فقط به رزومه اعتماد نکنید، توانمندی واقعی فرد رو بسنجید.
- دلیل ترک شغل قبلیش رو جویا بشید و حتماً با مدیر قبلیش تماس بگیرید.
- ببینید آیا اهل یادگیری، مطالعه و رشد فردی هست یا نه.
- وظایفش رو شفاف، کامل و بدون ابهام براش توضیح بدید.
اگه قراره فردی وارد سیستم شما بشه، باید از نظر ذهنی، اخلاقی و تخصصی همراستا با فرهنگ کاری شما باشه.
2. فضای واقعی، نه شوی تلویزیونی
بسیاری از مدیران، در روز اول مصاحبه سعی میکنن همه چیز رو بینقص نشون بدن؛ انگار وسط یک شوی تبلیغاتی هستن. اما این اشتباهه.
کارمند آیندهی شما باید از همون ابتدا بدونه با چه سیستمی، چه توقعاتی و چه مدیری طرفه.
بهش نشون بدید:
- فضای کاری شما واقعیه، نه نمایشی؛
- مدیرش کیه، چه روحیاتی داره، و چه چیزی براش مهمه؛
- سیستم شما چه آموزشهایی میده و چه تعهدی از طرف او انتظار میره.
3. سیستم یعنی تعهد، نه خوششانسی
ما بخش زیادی از ساعات بیداریمون رو در محیط کار میگذرونیم. پس اون فضا باید:
- استاندارد، امن و با احترام متقابل باشه؛
- قوانین روشن و قابل اجرا داشته باشه؛
- هر کارمند دقیقاً بدونه چه وظیفهای داره و باید چطور انجامش بده.
4. گفتوگوی مستقیم؛ فرهنگسازی واقعی
در زمان مصاحبه، با شفافیت و صداقت به کارمند آیندهتون بگید:
- همیشه حق با مشتری نیست، اما ما موظفیم حس «حقگرفتن» رو به او منتقل کنیم.
- اگر کاری رو بلد نیست، مشکلی نیست؛ اما باید تلاش کنه یاد بگیره.
- کسی که تلاشی برای بهتر شدن نمیکنه، جایی در سیستم ما نداره
- انتظار داریم هر کار رو، حتی در سادهترین حالتش، با وجدان کاری انجام بده
5. ایدهی شما، باید به رفتار او تبدیل بشه
استراتژی کارمندان یعنی مسیر انتقال فکر شما به عمل کارمند. یعنی چی؟
یعنی از لحظه استخدام تا آموزش، و از پیگیری تا ارزیابی، همه چیز باید در خدمت این باشه که:
- سیستم، رفتار درست رو تولید کنه، نه اینکه مدام نیاز به تذکر داشته باشید.
در سیستمسازی حرفهای، شما نه تنها نیرو استخدام میکنید، بلکه فرهنگ رفتاری خلق میکنید.
استراتژی چهارم: سیستم استراتژی بازاریابی
فرض کنید تمام پایههای کسبوکارتون رو محکم چیدهاید:
- چارت سازمانی دارید
- مدیریتتون سیستمی و ساختارمنده
- کارمنداتون آموزشدیده و هماهنگ هستن
اما…
اگه برای معرفی و عرضه کسبوکارتون استراتژی بازاریابی نداشته باشید، چه اتفاقی میافته؟
هیچی! یعنی دقیقاً هیچکس از وجود شما باخبر نمیشه. و تمام زحماتی که برای سیستمسازی کشیدید، به چشم نمیاد.
بازاریابی، فقط تبلیغات نیست
خیلیها فکر میکنن بازاریابی یعنی تبلیغ در اینستاگرام یا چاپ بروشور.
اما بازاریابی یعنی:
«چه تصویری از شما توی ذهن مشتری ساخته میشه، و این تصویر چطور باعث میشه که انتخابش شما باشید؟»
سیستم بازاریابی یعنی طراحی یک مسیر هوشمند برای اینکه:
- دیده بشید
- اعتماد ایجاد کنید
- و در نهایت، فروش اتفاق بیفته
فرض کنید یه مربی بدن سازی هستید. سالن دارید، دستگاهها رو هم نو کردید. اما فقط منتظر شدید که مردم خودشون بیان ثبتنام کنن.
حالا فکر کنید رقیبتون یه قدم جلوتره:
- هر هفته تو اینستاگرام آموزش تمرین در خانه میذاره؛
- با باشگاههای محلی همکاری میکنه؛
- روی درک احساس مشتریها تمرکز کرده، نه فقط تخفیف دادن؛
- شماره تماسهایی که بهش پیام دادن رو دستهبندی کرده و براشون پیام پیگیری میفرسته؛
- وقتی کسی ثبتنام میکنه، یه فایل راهنمای شروع میفرسته تا حس حرفهای بودن رو منتقل کنه
حالا بگید: خودتون کجا ثبت نام میکنید؟
همهی فعالیتهای درونی شما (از مدیریت گرفته تا منابع انسانی) بدون بازاریابی، مثل یک رستوران خوب وسط کویر میمونه.
سیستم بازاریابی یعنی:
- فرآیند مشخصی برای جذب مخاطب؛
- ابزارهای دقیق برای ارتباط با مشتری بالقوه؛
- روشی برای اعتمادسازی و تبدیل مخاطب به مشتری؛
- برنامهای برای حفظ ارتباط بعد از خرید؛
- بازاریابی، آخر مسیر نیست؛ شروع چرخه درآمدزایی شماست.
اگر از رنگ ها، اشکال، لوگوی مناسبی نسبت به آن حوزه از کسب و کار خودمان استفاده کرده باشیم و کارمندان وظایف خود را بدانند و آموزش کامل را دیده باشند تا در یک محیط مناسب و آرام به اجرای فرایند کسب و کار ما بپردازند، اما مشتری نداشته باشیم چه اتفاقی می افتد؟! حالا نیاز است تا از اهمیت مشتری بدانیم.
جامعه آماری در اکثر کسب و کارها نشان میدهد که نگهداشت یک مشتری نسبت به جذب آن هزینه کمتری دارد.
صاحبین کسب و کار برای جذب مشتری باید نیازهای آن ها را بدانند. نسب به محصول یا خدمت شما چه نیازی دارند؟ چگونه میتوانند بیشترین احساس رضایتمندی را بعد از خرید محصول یا خدمت شما کسب نمایند؟
استراتژی پنجم: استراتژی سیستم ها
سیستم ها شامل سه قسمت میباشد:
- سیستم های سخت
- سیستم های نرم
- سیستم های اطلاعاتی
۱. سیستمهای سخت: بیجان، اما ضروری
این سیستمها، ابزارها و زیرساختهای فیزیکی کسبوکار شما هستند:
- رایانهها
- دکوراسیون و رنگبندی فضا
- تجهیزات تولید یا ارائه خدمت
ممکنه احساس نکنید که “سیستم” هستند، اما بدون اونها هیچ عملکردی شکل نمیگیره. مثل استخوانبندی یک بدن.
۲. سیستمهای نرم: انسانها و ایدهها
اینجا صحبت از آدمهاست:
- کارمندها، مدیرها، مشتریها، و حتی فرهنگ کاری که در سازمان وجود داره.
همچنین ایدههایی که شما ازشون استفاده میکنید (مثل مدل فروش، روش آموزش نیروها، یا سبک ارتباط با مشتری) همه جزو سیستمهای نرم هستن.
مثلاً “سیستم فروش” شما، در واقع یک سیستم نرم محسوب میشه. چون توسط انسانها اجرا میشه و با نگرشها، مهارتها و فرهنگ تیم شما گره خورده.
۳. سیستمهای اطلاعاتی: پل بین سخت و نرم
حالا فرض کنید میخواهید بین سیستم فروش (نرم) و ابزارهایی مثل CRM یا اتوماسیون فروش (سخت) ارتباط برقرار کنید.
چطوری؟ با سیستم اطلاعاتی.
- سیستمهای اطلاعاتی، رابط میان سختافزار و انسانها هستند.
- اینا همون فرآیندهایی هستند که دادهها رو جمعآوری، تحلیل و تبدیل به تصمیم میکنن.
برای اینکه سیستم اطلاعاتی شما درست عمل کنه، باید:
- اطلاعات دقیق از فرآیند فروش مستندسازی بشه؛
- شاخصهای عملکرد (مثل نرخ تبدیل یا مدت زمان پاسخگویی) تعریف بشن؛
- مسیر مشخصی برای گزارشگیری و بهبود وجود داشته باشه.
یکپارچگی، یعنی قدرت، وقتی این سه نوع سیستم با هم هماهنگ باشن:
- سیستم سخت، زیرساخت مطمئن میده؛
- سیستم نرم، عملگرا و انسانی جلو میره؛
- سیستم اطلاعاتی، تحلیل و تصمیمسازی میکنه.
با اطلاعات از 5 استراتژی سیستم سازی در کسب و کار همه ما متوجه شدیم که سیستم سازی فقط منحصر به یک بخش از کسب و کار ما نیست و به مانند یک زنجیر باید تمام بخش های مختلف کسب و کار ما را در بر داشته باشد و برای آن استراتژی داشته باشیم.
اگر بخواهیم کسب و کار خود را سیستم سازی کنیم به چه نرم افزار یا برنامه هایی نیاز داریم؟
ایجاد یک سیستم کسب و کار شامل اجزای مختلفی است و نرم افزار یا برنامه های خاصی که نیاز دارید می تواند به ماهیت کسب و کار شما و الزامات آن بستگی داشته باشد. با این حال، در اینجا برخی از انواع نرم افزارها و برنامه های رایجی که اغلب در توسعه و مدیریت سیستم های تجاری استفاده می شوند، آورده شده است:
لینکهایی که میتواند برای شما مهم باشد:
نرم افزار مدیریت پروژه:
مثالها: میزیتو، Asana، Trello، Jira، Microsoft Project
ابزارهای ارتباطی و همکاری:
مثالها: Slack، google sheet، Microsoft Teams، Zoom
نرم افزار مدیریت ارتباط با مشتری (CRM):
مثالها: نرم افزار CRM دانا، دیدار، وُیپینگ
نرم افزار حسابداری:
مثال: نرم افزار حسابداری قیاس، درآمد، کاسپین، هلو
سیستمسازی را با مثال جشن تولد یاد بگیرید!
فرض کنید قراره تولد ۳۰ سالگی خودتون رو برگزار کنید. یک جشن خاطرهانگیز که هم به شما خوش بگذره، هم به دوستهاتون. اما نمیخواید چیزی به شانس یا اتفاق بسپارید. دوست دارید همه چیز طبق برنامه پیش بره، بدون دردسر، بدون فراموشی، بدون استرس.
برای این کار چه میکنید؟
احتمالاً اول به چند سوال فکر میکنید:
- چند نفر قراره بیان؟
- کجا برگزارش کنیم؟
- چه زمانی مناسبه؟
- چی پذیرایی کنیم؟
- تِم جشن چی باشه؟
و مهمتر از همه، چه کسی مسئول انجام هر کدوم از این کارها باشه؟
حالا اطلاعات لازم رو جمع میکنید، برای هر بخش برنامهریزی میکنید، بودجه مینویسید، چند نفر از خانواده یا دوستان رو درگیر میکنید و ازشون میخواید هر کدوم بخشی از کار رو پیگیری کنن و نتیجه رو به شما گزارش بدن.
تبریک! شما همین الان یک سیستم طراحی کردید. سیستمسازی دقیقاً همینقدر قابل لمس است
سیستمسازی یعنی همین:
- هدفگذاری
- جمعآوری اطلاعات
- برنامهریزی
- تفویض مسئولیتها
- نظارت و اجرا
فقط کافیه ذهن خلاقی داشته باشید و بتونید مسیر انجام کار رو مستند و مرحلهبهمرحله مشخص کنید. مثل همین جشن تولد!
سرفصلهای سیستمسازی برای جشن تولد (قابل تعمیم به هر پروژه)
۱. هدفگذاری:
- مثلاً «یک جشن خاطرهانگیز با ۳۰ مهمان صمیمی».
۲. برنامهریزی زمان و چکلیست:
- از چند هفته قبل تا روز جشن، هر قدم رو روی تقویم مشخص کنید و چکلیست تهیه کنید.
۳. لیست مهمانان و دعوتنامهها:
- چه کسانی رو میخواید دعوت کنید؟ از چه طریقی؟ (دیجیتال، چاپی)
۴. پیگیری پاسخها (سیستم RSVP):
- بدون اینکه هی تماس بگیرید، یه فرم یا پیام طراحی کنید که خودش پیگیری بشه.
۵. انتخاب مکان و طراحی دکور:
- بر اساس ظرفیت، موقعیت مکانی و سبک جشن؛ حالا تم و رنگبندی رو مشخص کنید.
۶. غذا و نوشیدنی:
- با کترینگها صحبت کنید یا منوی شخصی خودتون رو بسازید. لیوان، یخ، دستمال و جزئیات ریز رو هم فراموش نکنید.
۷. سرگرمی و برنامهها:
- اگه قراره دیجی بیاد یا برنامه خاصی اجرا بشه، زمان، نیازمندیها و هماهنگیها رو ثبت و مدیریت کنید.
۸. جدول زمانی اجرای رویداد:
- چه ساعتی مهمانها وارد بشن؟
- کیک چه زمانی برش بخوره؟
- سرگرمیها از چه ساعتی شروع بشن؟
- این برنامه رو با تیم جشن به اشتراک بذارید.
۹. رسیدگی بعد از جشن:
- کارهای نظافت، جمعآوری، یا تشکر از مهمانها هم باید بخشی از سیستم باشه. میتونید یک نیروی کمک استخدام کنید یا وظیفهها رو بین دوستان تقسیم کنید.
۱۰. مدیریت ارتباطات:
- از ابزارهای پیامرسان برای ارسال یادآوری، پیگیری کارها، مدیریت چکلیست و هماهنگی لحظهبهلحظه استفاده کنید.